loading...
عشق برتر
لیلا بازدید : 3 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)


بگو چشمای بیدارمو کی میبینی؟

بگو دستای سردمو تو کی میگیری؟


دوباره گرمی دستای تو رو می خوام من

دوباره نرمی موهای تو رو می خوام من


بازم این روزای سرد تو عالم تنهاییم

دستای گرمتو رو گونه هام می خوام من


تو هنوز شبیه رویاهامی

تو همون دلخوشی فردامی


کاش تو بودی و میدیدی تو دلم آتیشه

دل نگرونه کسی که این جوری عاشق میشه


تو باشی کنار من شادی هام پررنگ میشه

وقتی نباشی عزیزم دلم برات تنگ میشه


توی خواب شیرینم رویاهام بی رنگ میشه

این دل پاک و عاشقم برام مثل سنگ میشه


کاش تو بودی و میدیدی این بیقراری هامو

تو شب های سکوتم اشک توی چشامو


وقتی شبا یه گوشه به انتظار میشینم

می فهمم که تو رو من تو رویاها میبینم


تو دفتر مشق شب اسمتو من نوشتم

تا که ماه من بشی تو راه سرنوشتم


لیلاجونم ، عزیزم ، همدل و هم زبونم

با عشق و بیقراری منتظرت می مونم


کجایی تو لیلاجون تا ببینی قلبمو

بیای تو رویاهامو حس کنی این عشقمو


بیای و تو آغوشت خالی کنم بغضمو

حس کنی توی دستات لرزش این قلبمو


دوست دارم با آرامش تو آغوشت بخوابم

تا صبح بشه لیلاجون تو نکنی بیدارم


@**دوستت دارم بهترینم**@






           



لیلا بازدید : 2 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

 

امام حسن عسکری(ع) از پدرانش(ع) روایت می‌کند که امام جعفر صادق(ع)
 
به مردی نوشتند: اگر می خواهی کارهایت به نیکی انجام گیرد
 
و پایان عمر و زندگی‌ات خیر باشد؛

تا هنگام مرگ، حق خدا را مراعات کن،

نعمت های خداوند را، در راه معصیت خرج نکن.

به بردباری و حلم خداوند، مغرور نباش،

و به آن که یاد ما می‌کند یا مدعی مودت و دوستی ما می‌شود، نیکی نما،
 
لازم نیست بدانی او راست می گوید یا دروغ، تو طبق نیت خود
 
 کار کن و او را به دروغش واگذار

متن حدیث:

عن محمد بن القاسم، عن أحمد بن الحسن الحسيني، عن أبي محمد العسكري،
 
 عن آبائه عليهم السلام، قال: "
 
 كتب الصادق عليه السلام إلى بعض الناس:
 
ان أردت أن يختم بخير عملك، حتى تقبض وانت في أفضل الاعمال، فعظم لله
 
 حقه ان [ لا ] تبذل نعماءه في معاصيه، وان تغتر بحلمه عنك، واكرم كل
 
من وجدته يذكرنا أو ينتحل مودتنا، ثم ليس عليك صادقا كان أو كاذبا،
 
انما عليك نيتك وعليه كذبه "

پی نوشت:

«مستدرک الوسائل، جلد 12، صفحه 142»



:)

لیلا بازدید : 3 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

اونایی که از من بدشون میاد نظرشونو روی کاغذ بنویسن...

.

.

.

.

بندازن سطل آشغال چون برام مهم نیس

من واسه اونا که دوستم دارن زندگی میکنم

بـــــــعله !!!


لیلا بازدید : 3 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)
الا گف خون اشام یاد اون فیلمه افتادم

یادش بخیر

بچه ها گفتن پایه ی فیلم ترسناک هستی خیلی راحت گفتم نه

نمیترسیدم یعنی اصلا ندیده بودم که ببینم دوس دارم یانه اما امتحانشم دوس نداشتم

اما با اصرار بچه ها که کلا یه دوسه روز اخر هفته یه گروه چهار نفره مونده بودیم نشسته بودیم از اول تا اخر پای لپ تاب نفس که به خاطر ما نبرده بود(دم اونم گرم )

اقا فیلمو که گذاشتیم اولاش ناهید خیلی استقبال نکرد البته چیزی نداشت که استقبال کنه یا نکنه

اما یه دفعه همین که به قول الا دختره خون اشامه پیرید رو گردن یکی تا گازش بگیره و بعدشم خونشو بخوره

یه هو دیدیم ناهید نیست

ابجیم خیلی صورتیه

مرگ نخندینا

کسی حق نداره بخنده بهش

خب طبعش لطیفه دخترم

اقا ناهید بالا اورد و وقتی برگشت سعی میکرد به اون صحنه ها که یرسید نگاه نکنه

اما به نظر من بیشتر چندش بود تا ترسناک


لیلا بازدید : 3 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

تیم ملی پا ور لیفتینگ افغا نستان که بتاریخ 12 میزان جهت شرکت در مسابقات پا ور لیفتینگ جهانی عازم شهر لاسنیگاس آمریکا  گردیده بود، با کسب 5 مدال طلا بر سکوی قهر مانی این مسابقات ایستاد. از ولایت هرات استاد علی رضا رفیع زاده ، و فواد شیرین سخن که درتر کیب این تیم شامل بودند توا نستند با درخشش کامل دو مدال طلا را بر مجموع افتخارات کشورعزیزخویش افزود ساخته و بیرق قشنگ افغا نستان را در آنکشور به اهتزازبیا ورند.

روز جمعه 26 میزان  مسابقات کشتی محلی را  بین پهلوانان کلپهای  اتفاق ، یلان گذره، آریا، انصاری، آرین انصار، السادات ، پیمان و اتحاد در میدان کشتی محلی راه اندازی نمود.  این مسابقات که از ساعت 2 بعد از ظهر آغاز گردیده بودالی ساعت 5 عصر ادامه داشت در وزن 73 کیلو گرام  فریدون از کلپ یلان گذره بمقابل جلیل احمد از کلپ اتفاق برنده گردید. نصیر احمد  از باشگاه آریا بمقابل شهرام از کلپ آرین انصار به پیروزی رسید، محمد شفیع از کلپ انصاری بمقابل بصیر احمد از کلپ پیمان برنده گردید.

در وزن 81 کیلو گرام ! فریدون از کلپ السادات در مقابل عبد القدیر از کلپ اتفاق به پیروزی رسید، کلا خان از کلپ پیمان  محبوب از کلپ اتحاد را مغلوب خود ساخت و عبد الباقی از کلپ آریا صفی الله از کلپ آرین انصار را شکست داد.

دروزن 90 کبلو گرام !  محمدنعیم از کلپ اتحاد بمقابل علی بابا از کلپ انصاری برنده گردید. مسلم از کلپ اتفاق   وحید از کلپ السادات را مغلوب نمود. وکیل احمد از کلپ آرین انصار بمقابل مسعود از کلپ یلان گذره به پیروزی رسید.

در قنداول وزن آزاد !  جلیل احمد از کلپ اتحاد بمقابل عبد الله از کلپ اتفاق برنده شناخته شد.

در قند دوم وزن آزاد !  وحید احمد از کلپ السادات   جاوید از کلپ آرین انصار را مغلوب خود ساخت.

در ختم این مسابقات  پهلوانان موفق  با تفویض جوایز و تحایف تو سط مسئولین فد راسیون مورد تشویق و تقدیر قرار گرفتند.


لیلا بازدید : 2 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
گل قشنگم!
تو می‌دانی
حتی اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگ توام...
حالا ببین
نبودنت با من چه می‌کند...

(عباس معروفی)

لیلا بازدید : 3 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

من به تو نمیرسم...

اما بهترین غریبه ات خواهم ماند که همیشه دوستت خواهد داشت....!

 

 

 

بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،

اما دلـــــــــــت

میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر....



4055.jpg

لیلا بازدید : 3 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

لیلی بنشین خاطره ها را رو کن

لب وا کن و با واژه بزن جادو کن

لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست

بعد از من و جان کندن من نوبت توست

لیلی مگذار از دَمِ خود دود شوم

لیلی مپسند این همه نابود شوم

لیلی بنشین،سینه و سر آوردم

مجنونم و خونابِ جگر آوردم

مجنونم و خون در دهنم می رقصد

دستان جنون در دهنم می رقصد

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی

بگذاری ام و باز فراموش کنی

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست

یک عاشقِ این گونه از این دست کجاست

تا اخم کنی دست به خنجر بزند

پلکی بزنی به سیم آخر یزند

تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود

تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود

اِی شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو

دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو

آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست

این شعرِ پُر از داغِ تو آتش زدنی ست

اَبیاتِ روانی شده را دور بریز

این دردِ جهانی شده را دور بریز

من را بگذار عشق زمین گیر کند

این زخمِ سراسیمه مرا پیر کند

این پِچ پِچه ها چیست،رهایم بکنید

مردم خبری نیست،رهایم بکنید

من را بگذارید که پامال شود

بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود

من را بگذارید به پایان برسد

شاید لَت و پارَم به خیابان برسد

من را بگذارید بمیرد،به درَک

اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک

من شاهدِ نابودی دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

حرفت همه جا هست،چه باید بکنم

با این همه بن بست چه باید بکنم

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سَرم آوردند

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند

در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

این دغدغه را تاب نمی آوردند

گاهی همگی مسخره ام می کردند

بعد از تو به دنیای دلم خندیدند

مردم به سراپای دلم خندیدند

در وادیِ من چشم چرانی کردند

در صحنِ حَرم تکه پرانی کردند

در خانه ی من عشق خدایی می کرد

بانوی هنر،هنرنمایی می کرد

من زیستنم قصه ی مردم شده است

یک تو،وسط زندگیم گم شده است

اوضاع خراب است،مراعات کنید

ته مانده ی آب است،مراعات کنید

از خاطره ها شکر گذارم،بروید

مالِ خودتان دار و ندارم،بروید

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
مردم چه بلاها به سرم آوردند

من از به جهان آمدنم دلگیرم

آماده کنید جوخه را،می میرم

در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز

مرد است که از پا ننشسته ست هنوز

یک مرد که از چشمِ تو افتاد شکست

مرد است ولی خانه ات آباد،شکست

در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود

لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود

بر مسندِ آوار اگر جغد منم

باید که در این فاجعه پرپر بزنم

اما اگر این جغد به جایی برسد

دیوانه اگر به کدخدایی برسد

ته مانده ی یک مرد اگر برگردد

صادق،سگ ولگرد اگر برگردد

معشوق اگر زهر مهیا بکند

داود نباشد که دری وا بکند

این خاطره ی پیر به هم می ریزد

آرایش تصویر به هم می ریزد

اِی روح مرا تا به کجا می بری ام

دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام

می سوزم و می میرم و جان می گیرم

با این همه هر بار زبان می گیرم

در خانه ی من پنجره ها می میرند

بر زیر و بمِ باغ،قلم می گیرند

این پنجره تصویرِ خیالی دارد

در خانه ی من مرگ تَوالی دارد

در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست

آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست

بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام

آتش به دهانِ خانه انداخته ام

بعد از تو خدا خانه نشینم نکند

دستانِ دعا بدتر از اینم نکند

من پای بدی های خودم می مانم

من پای بدی های تو هم می مانم

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سرم آوردند

آواره ی آن چشمِ سیاهت شده ام

بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام

هر بار مرا می نگری می میرم

از کوچه ی ما می گذری می میرم

سوسو بزنی،این شهر چراغان شده است

چرخی بزنی،آینه بندان شده است

لب باز کنی،آتشی افروخته ای

حرفی بزنی،دهکده را سوخته ای

بد نیست شبی سر به جنونم بزنی

گاهی سَرکی به آسمانم بزنی

من را به گناهِ بی گناهی کُشتی

بانوی شکار،اشتباهی کُشتی

بانوی شکار،دست کم می گیری

من جان دهم آهسته،تو هم می میری

از مرگِ تو جز درد مگر می ماند

جز واژه ی برگرد مگر می ماند

این ها همه کم لطفیِ دنیاست عزیز

این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز

دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم

با هر کسِ همنامِ تو درگیر شدم

اِی تُف به جهانِ تا ابد غم بودن

اِی مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن

یادش همه جا هست،خودش نوشِ شما

اِی ننگ بر و مرگ بر آغوشِ شما

شمشیر بر آن دست که بر گردنش است

لعنت به تَنی که در کنار تنش است

دست از شب و روز گریه بردار گلم

با پای خودم می روم این بار گلم


تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 822